بحران آب، بحران بیکاری، بحران مسکن و اجاره نشینی، بحران طلاق، بحران اعتیاد، بحران ترافیک و مرگ و بی قانونی در رانندگی، بحران آسیب های فضای مجازی، بحران خشونت های خیابانی، بحران کودک و همسرآزاری، بحران مدیریت، بحران اختلاس و رانت، بحران حاشیه نشینی وخط فقر، بحران فاصله از مطالعه، بحران گرد و غبار و هوای پاک، بحران روند رو به افزایش سرطان، بحران از بین رفتن سرمایه و انسجام اجتماعی و بحران سقوط اخلاق ….
این بحران ها بنا به ماهیت خود دارند به بازتولید بحران های جدید می پردازند و ماشینی شده اند برای تخریب جامعه. نگاهی گذرا به کم و کیف آن بیانگر روند صعودی و سونامی گونه جامعه است و آسیب آن تمام ساختارهای جامعه را در نوردیده است: روان افراد (افزایش بیماری های روانی و جسمی)، اقتصاد و فرهنگ و سیاست و امنیت و علوم جامعه. آسیب ها و بحران ها چونان طوفانی در حال تخریب بوده و انگار که جز تحمل و شکست راهی دیگر نیست.
در چرایی آن بسیار می گویند: دشمنان خارجی، ماهیت دوران گذار، بی فرهنگی و بی مسئولیتی مردم، مردم خود چنین شیوه زندگی را انتخاب کرده اند! بی اعتمادی مردم، جنگ روانی، دست های پشت پرده، حباب، همه جا چنین است و … دلایل و توجیهات نخ نما شده و پوسیده ای که حتی به درد توجیه کردن هم نمی خورد!
پیشترها در قالب حرف هایی برای نشنیدن، گفتیم و نوشتیم که این همه ریشه در سه ضلع یک مثلث سیاه دارد: مدیریت فاقد تخصص– عدم هزینه و سرمایه گذاری برای رویارویی با بحران ها و آسیب ها – نبود سازمان و متولی پاسخگو در حوزه آسیب ها.
جامعه باید متوجه باشد که با یک ویرانگری اجتماعی غیر قابل انکار در پیش رو روبرو هستیم. ویرانگری که از درون شروع شده است و چندان ارتباطی با بیرون از مرزهای خود ندارد و اگر دارد بسیار اندک! در چرایی آن همین اندازه اشاره کافی است که در یک شرایط مشترک جهانی برای میلیاردها نفر و صدها کشور، بسیاری از ملت ها در آسایش و آرامش زندگی می کنند چرا که ۳ اصل را اصل قرار داده اند:
۱. مدیریت مبتنی بر سواد و تخصص
۲. سرمایه گذاری مالی برای حل بحران ها
۳. تعیین سازمانی متولی و پاسخگو به دور از موازی کاری و شعار
نویسنده: احمدعلی جبارزاده؛ مددکار اجتماعی